محل تبلیغات شما
زنی را می شناسم که گاهی برایم پیغام می گذارد. گاهی شعر های بی نظیری می فرستد و گاهی حرفهایی می زند که از آمونیاک تند تر و به هوش آورنده ترند. حرفهای تکان دهنده اش گاهی چنان مرا به خود می آورد که احساس می کردم یک مربی بکس، در آن لحظه ای که می خواهد شاگردش را داخل رینگ بفرستد نگاه امیدواری به چشمهای او می کند و بعد سیلی محکمی هم به صورتش می کوبد که آن شاگرد به خود بیاید و خوب بجنگد.


باید اعتراف کنم که چندین بار، از روی زمین تکه پاره های پیراهنی را برداشت و به طرفم پرت کرد و گفت:" این غرور توئه" همین یک جمله را گفت و رفت و بعد من ماندم و یک دنیا حرفی که در همین یک جمله وجود داشته است. این زن اما در پایان خیلی از نوشته هایش برایم شکل خنده ای می فرستد. دوتا نقطه و چندتا پرانتز پشت سر هم و همیشه با همین کار، حجم عجیبی از درد به قلب من تزریق می شود.


من نمی دانم که چرا احساس می کنم هرچه بیشتر احساس تنهایی کند پرانتز های خنده اش هم بیشتر می شود. گاهی فکر می کنم شاید او هرگز حرفی از هیچ چیز به من نزده است. فکر می کنم با یک مربی کهنه کار بکس کار می کنم که در گذشته، او را در یک نابرابری مهلک، شکست داده اند و او هرگز از این شکست با من حرف نمی زند و در عوض با تمام توانش برای قهرمانی من تلاش می کند.


و خیلی زود به این نتیجه رسیدم که مربی ها هرچه تنها تر باشند، شاگردان بهتری تربیت می کنند چون هر بار که فنی را به او می آموزند، نا خود آگاه به او یاد می دهند که:" در هیچ رینگی و هیچ مسابقه ای انتظار نداشته باش کسی بیاد و به جای تو مشت بزنه. خودتو تنها فرض کن تا بتونی محکم مشت بزنی. آدم تنها چبزی برای از دست دادن نداره و کسی که چیزی برای باخت نداره خوب می جنگه. اگه عقلت برسه خیلی زود میفهمی که بهتره مربیت قبل از مسابقه یکی بزنه تو گوشت تا به خودت بیای تا اینکه بری و یه دشمن بزنه و به خودت بیاردت."

خنده های دردناک، مشت های کاری، پیراهن تکه و پاره، مربی تنها، شاگرد جوان، دلهره های یک مربی زمانی که شاگردش به زندگی مشت می کوبد

+به یاد فروغ فرخزاد



+آهنگ جدید وبلاگ :


Artist : Anathema

 Atmospheric Rock


Emotional Winter

Speak to me

با من حرف بزن

For I have seen
زیرا لبخند
Your waning smile
کمرنگت را دیده ام
Your scars concealed
زخم هایت پنهان شده است
So far from home, do you know you're not alone
بسیار دور از خانه،میدانستی که تنها نیستی؟
Sleep tonight
امشب بخواب
 
Sweet summer light
مهتاب مطبوع تابستانی
Scattered yesterdays, the past is far away
دیروز ها را نابود کرده است،گذشته بسیار دور است


How fast time passed by
زمان چقدر سریع
The transience of life
با بی ثباتی عمر می گذرد


Those wasted moments won't return
آن لحظه های به هدر رفته باز نخواهند گشت
And we will never feel again
و هیچگاه دوباره حس نخواهند شد


Beyond my dreams
دورتر از رویای من
Ever with me
همیشه با من
You flash before my eyes, a final fading sigh
تو در مقابل چشمانم میدرخشی، مانند آخرین علامت محو شونده
But the sun will (always) rise
اما خورشید همیشه طلوع خواهد کرد
And tears will dry
و اشک ها خشک خواهند شد
Of all that is to come, the dream has just begun
به زودی همه ی این ها اتفاق می افتد ،و رویا به تازگی آغاز شده است


And time is speeding by
و زمان
The transience of life
با بی ثباتی زندگی سرعت میگیرد


Those wasted moments wont return
آن لحظه های تلف شده بر نخواهند گشت

And we will never feel again

وهیچگاه دوباره حس نخواهند شد



توهم عاشقانه ای غمگین

زنی تنها در آستانه فصلی سرد

شب هایی پر درد خانه

های ,یک ,کنم ,مربی ,گاهی ,نخواهند ,می کنم ,و به ,یک مربی ,که در ,لحظه های

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها